شخصیت اصلی رمان، مقصودف وارد یک رویهی فرسایشی میشود که در آن نمایشنامه خود را دستخوش تغییر و تحولات سلیقهای میبیند. بولگاکف این استیصال و درماندگی که برای یک هنرمند در چنین فضایی رخ میدهد را با دقت و نکتهسنجی توصیف میکند.برشی از رمان برف سیاهلوله هفت تیر را روی شقیقه و انگشت لرزانم را روی ماشه گذاشتم. همان دم صدای آشنایی از طبقهی پایین شنیدم. مرد خوانندهای با صدای زیر شروع به خواندن کرد.خداوند چیزی را به من باز نمیگرداند!»فاوست! چه بهموقع! منتظر ابلیس میشوم تا بیاید تو. برای آخرین بار. دیگر آن را نخواهم شنید.»انگشت لرزانم روی ماشه مانده بود. صدای در آمد. هفتتیر از دستم افتاد.به سوی در رفتم.از دیگر آثار احمد پوری که توسط نشر نیماژ منتشر شده است میتوان به ترجمههای رمان «دشمنان» نوشتهی آیساک باشویس سینگر، «دلبند عزیزترینم» که نامههای چخوف به همسرش اولگا کنیپر را در برمیگیرد، مجموعه اشعار «تو خواب عشق میبینی من خواب استخوان» سرودهی اورهان ولی و «گزیده اشعار شل سیلور استاین» و رمان «پشت درخت توت» که نوشتهی خود احمد پوری است، اشاره کرد.