داستان کتاب در انتظار بربرها در یکی از شهرهای مرزی آفریقا که مستعمره امپراطوری است رخ میدهد. در کتاب اشاره خاصی به نام کشور، شهر یا امپراطوری مربوطه نشده است و همین موضوع باعث میشود کتاب در سطح جهانی مطرح باشد.راوی اصلی داستان شهردار این شهر مرزی است. آنها در این شهر به آرامی و به صورتی مسالمتآمیز با بومیان آزاد و سرگردان که به آنها بربر گفته میشود زندگی میکنند. اما در ادامه امپراطوری از ترس حمله بربرها سرهنگ جدیدی را به منطقه اعزام میکند که همه چیز را نابود میکند و زندگی سختی برای بربرها رقم میزند اما…کتاب درباره آفریقاییها و نژادهای مختلف است که مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند. اما با یک دیدگاه متفاوت، از دیدگاه یک سفیدپوست که در جامعه سفیدها و خارج از گود نشسته است. او ماجرا را تماشا میکند و این خود علت غیر کلیشهای بودن این کتاب در بین کتابهایی باهمین موضوع است.در انتهای کتاب خواننده متوجه میشود که سفیدپوستها از ترس عدم حمله بربرها آغازگر جنگ بودهاند و همین حمله و اسیب باعث واکنش بربرها شده است. اقداماتی که سفیدپوستها از روی ترس و برای جلوگیری از حمله احتمالی بربرها انجام دادند بسیار بیرحمانه است که در نهایت باعث تخلیه شهر میشود