روزنامهایست که اصلن قرار نیست چاپ شود و در شمارهی صفرم باقی میماند؛ ولی در این میان، خبرِ آمادهسازی برخی مقالهها، به گوش مجرمانی میرسد که برای جلوگیری از انتشار آن، بایستی سر کیسه را شل کنند… این اثر به روشنی سیستم مافیا،P2، ماسونری، کامورا، کوزانوسترا، ساختار بستهی کلیسا و اعمال نفوذ واتیکان را نشان میدهد و مشکلات سیستم بخشودهگی پس از جنگ را که در تار و پود نظام دموکراتیک لانه کرده، برملا میسازد. شیوهی نگارش آن، به نویسندهگان جوان میآموزد چگونه باید پیش از شروع به نوشتن یک رمان، دادههای گوناگون را فراهم و پوشهبندی کرد. طرح خوشساخت این رمان که خود تجربهای فرامتن است بهخوبی طراحیِ پیشساخته را به نمایش میگذارد. اطلاعات تاریخی، ادبی، تحلیل وقایع و سرک کشیدن در روزنامههای پس از جنگ جهانی دوم؛ حتا انفورماتیک دربارهی اتومبیلها یا اشرافیت کِبِک و دربار سلطنتی هم به کار میآید. هرچند، در طرح کلی، نویسنده، اطلاعات آخرالزمانی و پارانوئیک و نیهلیستی را در اثر برجسته میکند: «دولت همهچیز است و تو هیچ نیستی». نویسنده، با تجربهی روزنامهنگاری خود، زمینههای مختلفی را بهنام موضوع مقالهها در هیئت تحریریه به بحث میگذارد. این بحثها، درواقع بیانکنندهی محافظهکاری و احتیاط رسانهها از وحشتِ دستهای پرقدرت پشت پرده است.شمارهی صفرم به سبکوسیاق رمانهای آمریکایی نوشته شده است. همراه با موتیفهای: مرگ، سیاست، عشق و خشونت. این رمان ساختاری منظم دارد و با رمانهای دورههای پیشین؛ مانند نوشتههای داستایوفسکی که در آن متن میتراوید، متفاوت است؛ گویی نویسنده پیش از شروع به نوشتنِ طرح کلی داستان، پرسشهایی روی کاغذ مطرح کرده و خود پاسخ داده است: