رومان تاريخی -سياسی درباره حوادث ۵۰ سال اخیر درکابل کتاب دوام رومان «کوچه ی ما» است
پارهای از متن:
بار اول که طیاره حامل رحیم و معدودی از مسافران هموطنش بر میدان هوایی سرزمین بیگانه بنشست، گمان نمیبرد که دنیا از بیخ تغییر کرده و حادثهای خلاف توقع در حال وقوع است. هنوز گرمای مطبوع آبوهوای وطن بر گوشت و پوستش باقی بود و تصور میکرد که کماکان پشتش به کوه است و آن کشش و تکیهگاه استوار که چون دامان مادر آرامبخش و نوازشگر بود به او قوت قلب میبخشید. رهنمای اداره مهاجرت که خانم بالنسبه چاق و میانسالی بود آنها را به داخل ساختمان ترمینل رهنمایی میکند و در صف دراز مسافران تازه رسیده میایستند. وقتی نوبت خودش میرسد از دریچهای پاسپورتش را به مردی که لباس پولیسی به بر کرده بود ارایه میکند. پولیس پاسپورت را ورق میزند و زیر و بالای آن را بهدقت از نظر میگذراند دو سه بار سرش را پایین و بالا میکند و با نگاههای نافذ و غریب بهسوی او مینگرد. اول از طرز دیدن پولیس چیزی نمیفهمد اما سپستر احساس نامطبوعی در دلش رخنه میکند چرتی میشود و میکوشد راز و معنای آن طرز تماشا را بفهمد پاسپورتش را که مأمور موظف با نوعی اکراه به او پس داده بود مسترد میشود و نوبت را به دیگری میسپارد.